این حقیقت که کوکو شنل مشهورترین طراح تاریخ است، غیر قابل انکار است. شهرتی که از رقیبانی همچون Dior ، Balenciaga و Yves Saint Laurent پیشی میگیرد. هرچند دستاوردهای شنل از ایشان شاید کمتر است. قدرت عظیم او در توانایی اش برای شناخت زمانه خود و تحولی که برای اولین بار و پیش از هرکس دیگری در دنیای مد ایجاد کرد نهفته بود. او بدون شک یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ مد و یکی از خلاق ترین آن هاست.
افسانه شنل
داستان زندگی پر فراز و نشیب شنل بسیار گفته و شنیده شده است. داستانی که گاه با خیال پردازیهایی عجین و دستخوش تغییرات و تحریفاتی شده که آن را به افسانه شبیه میکند. زندگینامهها، یادداشتها، دفترچههای خاطرات، فیلمها و حتی نمایشنامههای بسیاری که درباره زندگی او منتشر شده همه گویای این مطلب است که هنوز کوکو شنل و زندگی اش برای مردم اهمیت و جذابیت فراوانی دارد و تا روزی که لوگوی شرکتی که او مؤسسش بود پابرجاست ، داستان و سرگذشت این طراح افسانهای نقل زبانها خواهد بود.
گابریل بونور شنل در آگوست ۱۸۸۳ در خانه ای فقیرانه در شهر سومور فرانسه به دنیا آمد. او که فرزند نامشروع یک زوج فقیر بود در ۱۲ سالگی مادر خود را از دست داد و کمی بعد به همراه دو خواهرش توسط پدر خود درمحوطه یک یتیم خانه رها شد تا توسط راهبان سختگیر ادارهکننده آن یتیم خانه بزرگ شود. در چنین شرایطی، هر طالع بینی مسلماً برای او آینده ای تاریک و پر از اندوه را تصور می کرد اما اگر کسی قدرت اراده و شخصیت او را می شناخت، احتمالاً مسیر متفاوت زندگی او را می دید.
گفتههای مربوط به سالهای ابتدایی زندگی او به آسانی قابل تأیید نیستند. در اواخر قرن ۱۹، کسی زندگی افراد را مستند نمیکرد، علی الخصوص که شنل در مناطق روستایی فرانسه بزرگ شده بود. از همین عدم وجود مستندات مربوط به آن سالها ، او به نفع خود استفاده کرده و تبحر خاصی هم در ساختن افسانه در مورد خودش داشت.
برای همین پیدا کردن روایتی که کاملاً حقیقی باشد سخت به نظر میرسد. تا جاییکه ما میدانیم او Gabrielle نامگذاری شده و یک سال قبل از ازدواج پدر و مادر خود به دنیا آمده است. یکی از پنج فرزند پدری دستفروش که در فقر اسفناکی زندگی میکردند. پس از آنکه مادرش در اثر سل جان خود را از دست داد و پدر او را به آن شکل به یتیمخانه فرستاد، زندگی برای او در یک محیط کاتولیک سختگیرانه، که توسط راهبانی که بیشتر به شکنجه گر می مانستند آغاز شد.
راهبانی که تمام هدفشان، بیرون کشیدن تمام توان کودکان از درونشان بود. البته زندگی در چنین وضعی هیچگاه جلوی بلندپروازیهای شنل را نگرفت و او از همه اینها به نفع خود استفاده کرد و این سبک زندگی به او نظمی داد که تا آخر عمر او را در جنگیدن برای به دست آوردن خواستههایش یاری رساند. هیچسختیای نتوانست روح او را درهم بشکند و برعکس، این مشکلات او را هرچه بیشتر در برابر ناملایمتهای زندگی مقاوم کردند.
رهایی از اسارت
سالهای اسارت او در یتیم خانه با ترک آن جا و شروع به کار به عنوان یک خیاط به پایان رسید. در این زمان، او برای تامین هزینههایش در یک بار به خوانندگی پرداخت و همانجا بود که پس از خواندن یک آهنگ خاص، به او لقب کوکو دادند و حسابی محبوب شد. البته زیبایی خیره کننده اش هم در این محبوبیت بی تأثیر نبود.
زندگی حرفه ای او وقتی آغاز شد که تبدیل به معشوقه یک تاجر ثروتمند پارچه شد که صاحب یک باشگاه سوارکاری نیز بود. پارچهها، اسب ها و مردان ثروتمند که با نوشتن چک های خود، به بیزنس شنل دوام می بخشیدند، همه از علایق ثابت او در زندگی بودند. اما معشوقه بودن برای او کافی نبود. جاه طلبی های او نیاز به بستری برای رشد داشت. پس معشوقش برای او یک مغازه کلاه فروشی تدارک دید. البته نه برای آن که به عنوان یک کار حرفه ای به آن نگاه کند. به عنوان بهانه ای برای گذراندن وقت.
این رابطه اما با وارد شدن فرد دیگری به زندگی شنل از بین رفت. مردی که احتمالاً اولین و تنها عشق واقعی شنل در طول زندگیاش بود. انگلیسی ای ثروتمند به نام Boy Capel که علایق و سلایق مشترک زیادی با او داشت. آنها عاشق یکدیگر شدند و او شنل را با خود به پاریس برد و همانجا ظرف یک سال، شنل اولین مغازه کلاهدوزی خود را در انتهای خیابانی باریک به نام Rue Cambon در اول ژانویه ۱۹۱۰ باز کرد.
تابوشکنی در دنیای مُد زنانه
Capel معشوقش را هر کجا که می رفت با خود می برد و به این شکل شنل سبک زندگی و لباس پوشیدن نجیبزادگان و لوکسنشینان پاریسی را آموخت. دنیایی پر از زحمت و شلوغی که زنِ طراح را از خود بیزار میکرد. سبک زندگیای که شنل را واداشت تا در ۱۹۱۳ با گشودن بوتیکی در دیوویل ، جنگی تک نفره و تابوشکنانه را علیه این مد کهنه آغاز کند و زنان را در لباس پوشیدنهای خود هرچه راحت تر و مدرن تر، طوری که مردان لباس میپوشیدند ( علی الخصوص آنهایی که بیشتر اهل تحرک و بیرون رفتن بودند همچون خود Capel) جلوه دهد.
در دیوویل، شنل با معرفی بافتهایی ساده، طوری لباس ساخت که در مقایسه با آنچه سالنهای خیاطی پاریس عرضه می کردند، بسیار ساده بود.
شنل بهترین زمان را برای این کار انتخاب کرده بود. دوران جنگ جهانی اول اصلاً دوره زیادهروی نبود. سختیهای جنگ زنان را نسبت به پذیرش سادگی آماده کرده بود. شنل بسیار تحت تاثیر طراحی لباس های مردانه آن زمان به ویژه آنها که مخصوص بیرون شهر بودند قرار داشت و ایدههای بسیاری را از کمد لباس معشوقش گرفت.
در این دوره او در یک خانه مد زنانه و یک موسسه مطرح با نام Pour le sport ( به فرانسه برای ورزش) ثبت نام کرد که هردو مسیر طراحی پیشِ روی کوکو شنل را روشن نمودند: لوکس در عین سادگی. اصرار بر ساخت باکیفیت و استفاده از متریال عالی با در نظر گرفتن نیاز یک خانم خوش پوش به باریک اندام بودن.
انقلاب درونی شنل
خوشی و شادی زندگی شنل، با مرگ Capel در اثر یک سانحه رانندگی در سال ۱۹۱۹ به پایان رسید. بعدها خود شنل اذعان کرد که مرگ Capel برای او از دست دادن همه چیز بود. اما شاید بتوان گفت که این اتفاق ناگوار درسهایی هم برای شنل دربرداشت و به او درکی مهم بخشید. آن سالها، فرانسه داغدار از دست دادن جوانان بسیاری بود که در جنگ کشته شده بودند.
روزی نبود که زنان سیاهپوش عزادار در خیابان دیده نشوند و هیچ خانواده ای را نمی شد یافت که در غم یکی از عزیزان خود نباشد. شنل که یتیم بزرگ شده بود و هیچگاه خانواده ای به شکل واقعی نداشت، در چنین لحظه سرنوشت سازی همدل با این زنان و برای حمایت از آنان برخاست. مرگ دلخراش Capel، پلی احساسی بین او و همجنسانش زد.
کوکوشنل فرد بسیار باهوشی بود. او باآنکه هیچگونه آموزش آکادمیکی ندیده بود، پیش از هرکس دیگری از موضوعاتی آگاه می شد که به شدت بر دنیای مد تأثیر میگذاشتند. او خوب می دانست که در چنین زمانی، نسل بعدی زنان با نگاه به مادران خود که در غم از دست دادن همسر و فرزندان، چنین از درون نابود می شوند، تصمیم خواهند گرفت که هیچگاه عاشق و وابسته به کسی نشوند. دختر مجرد باقی ماندن داشت ایده های مربوط به باریک اندام بودن و روح زنانه لباسها را تغییر میداد. شنل این موضوع را به موقع دریافت.
هرچند شنل رابطه های فراوانی با مردان داشت اما هیچگاه به آنان اعتماد نکرد. آنها را فقط به چشم سکوی پرتاب میدید و از پول و نفوذشان برای پیشبرد اهدافش استفاده میکرد. ملاک او برای انتخاب معشوق هایش هم در همین قدرتشان و توانایی کمک کردنشان به او خلاصه میشد. پس از مرگ Capel، افراد زیادی با او در رابطه بوده اند. دیمیتری گراند دوک روسیه، دوک وستمینستر و Haus Gunther von Dincklage آلمانی که در طی جنگ جهانی دوم با او در رابطه بود. با آگاهی از این نکته که هرگونه ارتباط با نیروهای آلمانی در پاریس خیانت محسوب میشد.
پیراهن سیاه
شاید بشود گفت که سری معروف “پیراهن کوچک سیاه” ( Little Black Dress ) شنل، تحت تأثیر سه چیز به وجود آمد. اول از همه، شنل متوجه نیاز مربوط به سوگواری پس از جنگ شده بود. دوماً او نمی خواست زنان دیگر سر خود را پایین بگیرند و به خاطر ماتم از دست دادن مرد ها، خود را نابود گشته بپندارند.
پس به سمت طراحی لباسهای مردانه رفت، یقههای سفید شق و رق و دکمههای سرآستین خودنما که به نوعی برتری مردان را نمایانگر بودند. حال به این دو، تجربه تلخ زندگی با راهبان یتیمخانه را اضافه کنید که شنل هیچگاه نتوانست تنفر خود را نسبت به ایشان و لباسهای سیاه و سربندهای سفیدشان از بین ببرد. البته این موضوع را که اضافه کردن یقه سفید به لباس سیاه زنانه، یک نجیب زاده را همچون خدمتکار خانه جلوه میدهد نباید فراموش کرد. لباسهای شنل را می توان تحلیل کرد. پیچیدگی آنها به مکعب روبیک شباهت دارد.
رهبر دنیای مُد
هرچه به سمت دهه ۲۰ پیش میرویم شنل نه به عنوان یک طراح که به عنوان یک رهبر و هدایت کننده مد آن هم در تمام دنیا شناخته می شود. استایل او هنوز هم همانقدر مدرن است که در آن زمان بود. شیک و اسپورت در روز و رمانتیک در شب.
شنل هرکاری میکرد تا رقیبان خود را از سر راه بردارد. Patou یکی از آنها بود که در آمریکا و فرانسه بازار پرسودی داشت. Schiapareli هم موقعیت سفت و سختی برای خود دست و پا کرده بود و هر فصل با گرفتن تیتر روزنامه ها و ژورنالها، موجب ناراحتی کوکو شنل میشد.
EW Chase سردبیر مجله مطرح Vogue برای بیش از نیم قرن، با شنل بر سر اینکه چه تعداد از صفحات سرمقاله باید به شنل اختصاص پیدا کند و چه میزان به Patou دعوا و مرافعه داشت. شنل با اینکه به مطالب مربوط به برند او به یک اندازه با برند رقیب پرداخته شود مخالفت می کرد و بارها تهدید کرد که تبلیغات خود را در این مجله متوقف خواهد کرد. اما Chase هم به یکدندگی او بود و حتی این بیشتر شنل بود که مجبور به عقب نشینی می شد.
دوران پس از جنگ
شنل دوران جنگ جهانی دوم را به همراه معشوق جدید خود که یک افسر آلمانی با نام von Dincklage بود، با تعطیل کردن تجارت خود ،ساکن هتل Ritz شد. با به پایان رسیدن جنگ، حکومت فرانسه هر شخصی را که در دوران جنگ با نیروهای متحده آلمانی ارتباطی برقرار کرده بود مجازات میکرد و همین باعث شد که شنل مجبور به ترک فرانسه شود و به سوئیس بگریزد.
این شرایط باعث به پایان رسیدن زندگی حرفه ای شنل شد؟ مسلماً خیر. هرچند که تا آن زمان شنل آنقدر افتخار کسب کرده بود که احترامی را که امروز برایش قائلیم کماکان داشته باشد، اما در عوض تصمیم گرفت که به کار ادامه دهد. تصمیمی پر از ریسک برای زنی مسن که فشن آن روز دیگر با عقایدش همفکری نشان نمیداد. در همین زمان او اودکلن No.5 یکی از محبوب ترین و شناخته شده ترین عطرهای همه دوران را معرفی کرد.
در ۵ فوریه سال ۱۹۵۴، شنل کالکشن جدید خود را عرضه کرد. رسانههای فرانسوی که هنوز رفتار او را در دوران جنگ فراموش نکرده بودند نسبت به این کالکشن اشتیاقی نشان ندادند اما آمریکاییها و بریتانیاییها، لباسهای کوچک و لطیف ساده او را، تحولی نوآورانه در ساخت لباسی جوان پسند و شیک دانستند.
او در سال ۱۹۷۱ در تنهایی در سن ۸۸ سالگی پس از یک روز سخت کاری از دنیا رفت. از آن زمان تاکنون درباره هیچ طراحی به اندازه کوکو شنل گفته و نوشته نشده است. زنی که با لباسهای خود سخت تلاش کرد، زنان را قدرتمند و مستقل از مردان نشان دهد.
منبع: BOF